نتایج جستجو برای عبارت :

سوارم فیلتر شد

پیش در ایران فیلتر و دسترسی بدون ابزار تغییر دهنده آی پی به آن غیر ممکن شده است.
سوارم که توسط کمپانی مشهور فوراسکوئر توسعه داده شده یک شبکه اجتماعی مکان نمایی است که کاربران در آن می توانند موقعیت جغرافیایی خود را با دوستان و آشنایان به اشتراک گذاشته و تجربیات خود از بازدید نقاط مختلف را به گوش دیگر اعضا برسانند.
ادامه مطلب
چند روز پیش خبری مبنی بر مرگ یک جوان 20 ساله‎ی اصفهانی در یک حادثه رانندگی در افواه عموم دهان به دهان گشت و همانگونه که انتظار ان می‌رفت پای این خبر داغ به شبکه‌های اجتماعی هم کشیده شد. در مطلبی که در خبرگزاری ایسنا منتشر شده است، به نکته‌ی بسیار خوبی اشاره شده است. سؤال من این است که آیا ما هم به نوعی به این مرض مبتلا نیستیم؟ مرض دگرستیزی. 
دکتر سیدحسن حسینی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در این باره می‌گوید: ما در جامعه دچار اگوییسم یا هما
چند روز پیش خبری مبنی بر مرگ یک جوان 20 ساله‎ی اصفهانی در یک حادثه رانندگی در افواه عموم دهان به دهان گشت و همانگونه که انتظار ان می‌رفت پای این خبر داغ به شبکه‌های اجتماعی هم کشیده شد. در مطلبی که در خبرگزاری ایسنا منتشر شده است، به نکته‌ی بسیار خوبی اشاره شده است. سؤال من این است که آیا ما هم به نوعی به این مرض مبتلا نیستیم؟ مرض دگرستیزی. 
دکتر سیدحسن حسینی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در این باره می‌گوید: ما در جامعه دچار اگوییسم یا هما
وسط سرما داشتم پیاده میرفتم خونه
یهو دیدم یکی داره بوق میزنه ، برگشتم خیابونو نگاه کردم دیدم بابام با ماشین ردشد و دست تکون داد
رسیدم خونه،از بابام پرسیدم چرا سوارم نکردی ؟؟؟
میگه ماشین تازه گرم شده بود اگه سوار میشدی هوای سرد میومد تو
..... 
معلم تهرانی یک اسکناس پیدا میکنه میگه: مال کیه؟ 
شاگرد سبزواری مال موس ، داییم بدییه!
معلم: یکی ترجمه کنه❗️
شاگرد نیشابوری آقام گه مال خادشه ، دییش دایش!
معلم: ای بابا! یعنی چی؟
شاگرد مازندرانی گنِه که
 
خونه برای من شده شبیه خوابگاه ، که از بیمارستان برگردم ، بخوابم ، دوباره بیدار شم و برم بیمارستان . شیفت‌های ترکیبی داره پدرمو در میاره ، هیچ قوتی برام نمونده که به هیچ چیز دیگه‌ای فکر کنم ، به گرانی بنزین ، به آینده‌ی نابود شده، به هیچ چیز. غروب با نفس تنگی از خواب بیدار شدم و درحالی که روی تختم نشسته بودم و تلاش میکردم که یه دم عمیق بکشم ، تو تاریک روشن اتاقم به این فکر کردم که چرا باید سهمم از سال‌های جوونیم ، افسردگی و خستگی باشه.چرا نبا
توی گرمایی که اگر به صوت صامت و ثابت زیر آسمانش می‌ایستادی، می‌توانستی مغز پخته شده‌ات را در بیاوری، لای یک ساندویچ بگذاری، رویش سس بریزی و بخوری، نیم ساعت در مرکزی‌ترین تابش نور خورشید منتظر سرویس بودم تا بیاید و مرا از طویله‌ای که اسمش مدرسه بود نجات دهد. امتحان آخر خرداد ماه، حکم یک آتش بس پرکشتار است. سرویس نیامده بود و من تلوتلو خوران راه را کج کرده بودم سمت خانه که برادر همکلاسی‌ام با موتوری که خود همکلاسی هم پشتش نشسته بود کنارم ا
حق با تو بودمی بایست می خوابیدماما چیزی خوابم را آشفته کرده استدر دو ظاقچه رو به رویم شش دسته خوشه زرد گندم چیده امبا آن گیس های سیاه و روز پریشانشانکاش تنها نبودمفکر می کنی ستاره ها از خوشه ها خوششان نمی آید ؟کاش تنها نبودیآن وقت که می تواستیم به این موضوع و موضوعات دیگر اینقدر بلند بلندبخندیم تا همسایه هامان از خواب بیدار شوندمی دانی ؟انگار چرخ فلک سوارمانگار قایقی مرا می بردانگار روی شیب برف ها با اسکی می روم ومرا ببخشولی آخر چگونه می شو
دانلود آهنگ اول اول آخر آخر از اخشابی + متن و کیفیت عالی
همین الان دانلود کنید و گوش دهید به ترانه حضرت باران با صدای مجید اخشابی { رسانه جاز موزیک }
Exclusive Song: Majid Akhshabi | Hazrate Baran With Text And Direct Links In jazzmusic.blog.ir
متن آهنگ اول اول آخر آخر از اخشابی :
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
اول اول ♬♫ آخر آخرباطن باطن ظاهر ظاهراول اول ♬♫ آخر آخرباطن باطن ♬♫ ظاهر ظاهرظاهر و باطن ♬♫ ز آدمی و جنکیست مجاور ♬♫ کیست مسافرنیست تن آسان ♬♫ هستی از آن سان
 دانلود آهنگ اول اول
  هر روز صبح همزمان با من تعداد زیادی از شهرک نشین ها از خانه بیرون می زنند تا به محل کارشان بروند. اما من سحرخیزتر از همه آن ها هستم. چون وقتی از خانه تا ایستگاه قدم می زنم هنوز کسی از خانه اش بیرون نیامده است . ومن تنهای تنهام . از کنار نرده ها ، پیچ های امین ادوله ، درخت های به خواب رفته و اتومبیل ها می گذرم . همه ی آن ها را دوست دارم به جز این اتومبیل های مزاحم که کیپ تا کیپ هم پارک شده اند و گاهی حتی پیاده رو را هم سد کرده اند و من باید به زحمت از ک
  باد سردی می وزید. اولین چیزی که تو محوطه نظرم را جلب کرد گربه ی رو سطل زباله بود. چند ثانیه ای به هم زُل زدیم. عکسی از او گرفتم و بعد سعی کردم چند قالیچه را که روی نرده های مجتمع انداخته بودند در کادر قرار بدهم. به نمایشگر نگاهی انداختم. عکس دلخواهی نشد . گربه هنوز مرا می پایید و بالاخره پایین پرید و پشت شمشادها گم شد. برای میان بُر از مسیر خاکی پارک گذشتم. چند بطری خالی آبی رنگ در نور کم رمق اول صبح میان خاک و سنگ ها ناهمگونی زشتی داشت. خواستم با
به این فکر کنید همین لحظه بما بگویند اگر بخوابید و بعد از چند لحظه بیدار شوید همه چیز درست شدع است، همه چیز به روال عادی قبلی اش برگشته، قرار است دنیا روی خوشش را بما نشان دهد و شانس برای یکبار هم که شده در خانه من را زده است، من هم دوان دوان میروم تا در را به سویش باز کنم :)
چندروز پیش(شنبه ای که گذشت) من فکر میکردم امروز روز رهایی من است، روزی است که آغازگر لحظات فراموش نشدنی برابم خواهد بود. اما نشد!زندگی میخواهد با تلنگرعایش بمن بفهماند سرنوش
#یادش_بخیردقیقا پارسال، همین ساعتا بود؛ تهران رسیدم؛آخه رفته بودم ماشین خواهر رو تحویل بگیرم اومد مرقد امام سوارم کرد.گفت: خسته ای, تو از همینجا راه بیافت سمت قم, منم یه جوری میرم خونمون؛من پارسال ۱۴ اسفند از پایان نامم دفاع کردم با کلی ذوق درباره پایانامم سوال می‌کرد. گفتم: هر شب یکی دو تا جنازه تو این منطقه پیدا میشه ! اینجا بزارمتو برم؟رسوندمش خونشون؛گفت: تا اینجا اومدی بیا بالا یه قهوه بزن خوابت بپره؛ قهوه رو زدم؛ یه مشت برگه های پایا
#یادش_بخیردقیقا پارسال، همین ساعتا بود؛ تهران رسیدم؛آخه رفته بودم ماشین خواهر رو تحویل بگیرم اومد مرقد امام سوارم کرد.گفت: خسته ای, تو از همینجا راه بیافت سمت قم, منم یه جوری میرم خونمون؛من پارسال ۱۴ اسفند از پایان نامم دفاع کردم با کلی ذوق درباره پایانامم سوال می‌کرد. گفتم: هر شب یکی دو تا جنازه تو این منطقه پیدا میشه ! اینجا بزارمتو برم؟رسوندمش خونشون؛گفت: تا اینجا اومدی بیا بالا یه قهوه بزن خوابت بپره؛ قهوه رو زدم؛ یه مشت برگه های پایا
سفر کرمان تجربه ی خیلی متفاوتی بود برام. 
از بیست و یک سالگی تصمیم گرفتم سفر زیاد برم و جای تکراری نرم. همیشه دوست داشتم فرهنگ های زیادی ببینم و با مردم همه جا ارتباط برقرار کنم. کلی شهرهارو گشتم طی این چندسال. یه چندتا شهر مونده فقط. 
اما کرمان تا الان یه جور دیگه بود برام. بافت شهر خیلی قشنگ بود، مکان های تاریخی بی نظیر بود و مردم مهمون نوازی داشت. 
اما اما اما
دیدن شهر و مردمش خیلی برام جالب بود. برام جالب بود چه طور میشه کرمان که رتبه یک توی س
قسمت اول را بخوان قسمت 51
عشق با ذلت سیرابم نمی کرد و عطشم را فرو نمی نشاند .
غرور را از خود او می آموختم .
نگاهی به شالم که دور کمرش بسته بود انداختم.
دستم را پیش بردم و قبل از آنکه گره شال را بگشایم در حصار تنگ بازوان قوی اش اسیر شدم .
نگاه نگرانم را به چشمان درخشان و عاشق او دوختم .
صدای نجوا گونه ام می لرزید:
چیکار می کنی ؟
نگاه تب دارش احاطه ام کرده بود و لبهای خوش فرمش در داغی یک لحظه بی تاب قرینه لبانم شد... .
اصلاً نفهمیدم چطور ازآن پله های س
ماشینی رو توی فیلم شبکه آی فیلم دیدم و اسمش یادم نیومد. هی به خودم گفتم: اینو که همسایه بغلی داره چندین ساله، فک کن ببین اسمش چیه؟ نتونستم. بالاخره رفتم توی گوگل سرچ کردم سری ماشین های رنو تا عکسش رو پیدا کردم و دیدم "مگان" بوده و اسمش نوک زبونم بوده و یادم نیومده. اسم اشخاص نه چندان نزدیک و مهم، برای دفعه های اولی که می بینمشون هم حتی به راحتی فراموشم میشه، کسی باید خیلی خاص باشه تا همون بار اول یادم بمونه. مکالمه ی اخیر من با پذیرش کلینیکی که دف
ماشینی رو توی فیلم شبکه آی فیلم دیدم و اسمش یادم نیومد. هی به خودم گفتم: اینو که همسایه بغلی داره چندین ساله، فک کن ببین اسمش چیه؟ نتونستم. بالاخره رفتم توی گوگل سرچ کردم سری ماشین های رنو تا عکسش رو پیدا کردم و دیدم "مگان" بوده و اسمش نوک زبونم بوده و یادم نیومده. اسم اشخاص نه چندان نزدیک و مهم، برای دفعه های اولی که می بینمشون هم حتی به راحتی فراموشم میشه، کسی باید خیلی خاص باشه تا همون بار اول یادم بمونه. مکالمه ی اخیر من با پذیرش کلینیکی که دف
عنوان: حضرت علی در برترین سفینه‌های فضایی عالم سوار است
 
در صفحات‌بعد پست مجموعه تصاویر از متن موجود می‌باشد
 
متن: مجالس شیخ مفید، امالی شیخ طوسی: عبد اللَّه بن عبّاس می‌گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود: ای مردم! ما تنها چهار نفریم که در قیامت سواره‌ایم و سواره دیگری جز ما نیست. مردی عرض کرد: ای رسول خدا آن سواران چه کسانی هستند؟ فرمود: من بر براق خود سوارم، و برادرم صالح (پیامبر) بر همان مرکب که قومش آن را پی کردند، و
زهرای بابا سلام
دیشب دلم بد جور هوایت را کرده بود.نمی دانم چرا ولی یک دفعه آن قدرحالم بد شد که گریه امانم را گرفته بود. وقت خواب جای خالیت را کنارم دست کشیدم و بالشتت را دیدم که بالای تخت بود.باورم نمی شد نزدیک به 2 سال است که نیستی و جایت کنارم خالی است و من هم با این نبودن کنار آمده ام! اینجا بود که دلم هوایت را کرد.خیلی دلم تو را خواست.خواستنی که هرگز پاسخی ندارد. با خودم گفتم:می گویند تو را از دست نداده ام بلکه خدا تو را برای روز سختی قیامت برای
بچه ها جون ها سلام.
 
ساعت حدود سه نصفه شبه.
اخیرا سیستم خواب و بیدارم برگشته به دوران قبل از کوروش! با این تفاوت که اون وقت ها لنگ ظهر بیدار میشدم و الان هر ساعتی بخوابم باز مجبورم صبح بیدار شم.
و دارم از این بابت عذاب میکشم.تقریبا هر شب به خودم میگم دیوانه ای؟؟ خوب به موقع بخواب.از این نعمت خواب لذت ببر.خودت رو دوست داشته باش.به سلامتت اهمیت بده.تا وقتی عمدا بیدار میمونی کجا میتونی بگی من خودمو دوست دارم؟ این رسما شکنجه است!!
 
خوب من خیلی هم حال
ترم اول دانشگاه بودم اهل عشق و عاشقی هم نبودم ماجرا برای دوازده سال پیشه 
 
کلاس پرسپکتیو رو اتفاقی با یه استادی به نام مریم برداشتم استاد خوبی بود یه دختر 26 ساله بود که دانشجو ارشد بود بسیار زیبا بود روز اول بود که دلم لرزید براش  روز اول محو تماشاش بودم انگار بهترین کلاس دنیا بود خلاصه گذشت و من علاقه ام بهش بیشتر شد اونقدر که همیشه به بهونه های مختلف بعد کلاس قبل کلاس دوست داشتم باهاش صحبت کنم. موقع کار پرسپکتیو مخصوصا غلط کارهارو انجام می
 
قضاوت نکن شایعه نساز!
بیماری بدی هست بی انصافی کردن
بی انصافی کردن در برابر انصاف داشتن است. انصاف ، همان کلاه خود را قاضی کردن. منصفانه دیدن و منصفانه نظر دادن است. انصاف در واقع در گیر جو نشدن و از جو و احساسات حق نساختن است.
قاضی با ادله و بینه سر و کار دارد. برداشت قاضی همانند تشخیص پزشک است. و سلیقه ی قاضی در تجویز جزا متناسب با بزه انتسابی  و یا بیماری و خطایی است که مجرم به آن مرتکب بوده و برای مکافات و یا جبران بزه و یا بیداری ، محکوم علیه
قضاوت نکن شایعه نساز!

بیماری بدی هست بی انصافی کردن

بی انصافی کردن در برابر انصاف داشتن است.
انصاف ، همان کلاه خود را قاضی کردن. منصفانه دیدن و منصفانه نظر دادن است. انصاف در
واقع در گیر جو نشدن و از جو و احساسات حق نساختن است.

قاضی با ادله و بینه سر و کار دارد. برداشت
قاضی همانند تشخیص پزشک است. و سلیقه ی قاضی در تجویز جزا متناسب با بزه انتسابی  و یا بیماری و خطایی است که مجرم به آن مرتکب بوده
و برای مکافات و یا جبران بزه و یا بیداری ، محکوم علیه

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تحقیقات علمی دانش آموزی و دانشگاهی